گفتوگو با جاناتان ویلکینسون، نمایندهٔ کنونی و نامزد حزب لیبرال برای نمایندگی مجلس عوام کانادا از منطقهٔ ایرانینشین نورث ونکوور
رسانهٔ همیاری – نورث ونکوور
جاناتان ویلکینسون حال دیگر برای اغلب ایرانیان بیسی چهرهای آشناست. با وجود آنکه او بهنسبت نمایندگان پارلمان بریتیش کلمبیا از تجربهٔ سیاسی کمتری برخوردار است، ولی هر کسی که یکبار با او از نزدیک ملاقات داشته باشد، خیلی زود متوجه پختگی، تسلط و هوش بالای او میشود. او سال ۲۰۱۵ و برای بار نخست وارد عرصهٔ سیاست و در همان سال از منطقهٔ نورث ونکوور وارد پارلمان شد و در اواخر این دورهٔ نمایندگیاش، به سمت وزارت در دولت فدرال هم رسید. ویلکینسون در طول مدت چهارسالهٔ نمایندگیاش بارها با جامعهٔ ایرانی-کانادایی منطقهاش تعامل داشته است و از جمله در جلساتی به بررسی مشکلات خدمات کنسولی و صدور ویزا برای ایرانیان پرداخته که گزارش آن در شمارههای پیشینِ نشریه منتشر شده است. او صبح روز دوشنبه مورخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۹ در نورث ونکوور میزبان ما بود تا به پرسشهایمان در زمینهٔ روابط ایران و کانادا، اقدامات حزب لیبرال برای رفع مشکلات خدمات کنسولی ایرانیان مقیم کانادا و نیز اقدامات و برنامههای حزب متبوعش با ما سخن بگوید که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
با سلام و سپاس از وقتی که گذاشتید، شما برای جامعهٔ ایرانی تقریباً فردی شناختهشدهاید، ولی در هر حال ممنون میشویم برای ایرانیانی که ممکن است شما را کمتر بشناسند، خودتان را معرفی کنید و بگویید چه مدت است در نورث ونکوور زندگی میکنید؟
من در انتاریو به دنیا آمدم و در ساسکاچوان بزرگ شدم، ولی کمی بیش از ۲۰ سال است که در نورث ونکوور زندگی میکنم. من و همسرم ۲۱ سال پیش به اینجا آمدیم، و هر دو فرزندم در نورث ونکوور به دنیا آمدند و بزرگ شدهاند. بنابراین، من بهمدت طولانی مقیم این منطقه بودهام. دربارهٔ سوابقم و پیشینهٔ حرفهایام، باید بگویم در شروع کارم، بهعنوان مذاکرهکنندهٔ قانون اساسی و متخصص روابط دولتهای استانی و فدرال فعالیت کردم. بههمین دلیل تجربهٔ کار در دولت را دارم ولی ۲۵ سال در بخش خصوصی کار کردهام که ۲۰ سالِ آن در ونکوور بوده است. بخش عمدهٔ کارم در حوزهای بوده که فناوریهای پاک نامیده میشود. من مدیر ارشد اجرایی در شرکتهایی بودم که در زمینهٔ انرژیهای تجدیدپذیر فعالیت میکردهاند. یکی از شرکتهایی که اداره میکردم، در زمینهٔ آب شیرین و تصفیهٔ آب از سایتهای استخراج معدن بود، بهطوریکه بتوان آن را به دریاچهها، رودخانهها یا اقیانوسها بازگرداند. چهار سال پیش بود که وارد سیاست شدم و از آن زمان این خوششانسی را داشتهام تا بتوانم برای مقابله با بسیاری از مشکلات زیستمحیطی و اقتصادی فعالیت کنم. من برای یک دورهٔ کوتاه کمی بیش از دو ساله دستیار وزیر محیطزیست و تغییرات اقلیمی، کاترین مککنا، بودم و نیز از سال گذشته وزیر شیلات، اقیانوسها و گارد ساحلی کانادا بودهام.
شما در پاسخ قبلیتان به بخشی از سؤال دوم من پاسخ دادید، اینکه چه زمانی وارد سیاست شدید، حال بفرمایید انگیزهٔ شما برای ورود به سیاست چه بود؟ و چرا حزب لیبرال را انتخاب کردید؟
دلیل اصلی من برای ورود به سیاست نگرانیام از تغییرات اقلیمی بود. من نگران جهانی بودم که قرار بود فرزندانم آن را به ارث ببرند و ۲۰ سال از عمرم را صرف کار روی فناوریهایی برای مقابله با تغییرات اقلیمی کردم. این یکی از بزرگترین مسائل بود. علاوه بر این احساس میکردم کانادا تحت حکومت استفان هارپر، به کشوری بدل شده است با سطح پایینترِ پذیرا بودن، فضایی بستهتر و کشوری که دستِکم در دولت فدرالِ آن به تفاوتهای ظهوریافته بین ثروتمندان و فقرا اهمیتی نمیدهد. فکر نمیکردم که این [شبیه به] کانادایی باشد که من در آن بزرگ شدهام و فکر نمیکردم این کانادایی باشد که بخواهم فرزندانم در آن بزرگ شوند. به این دلیل بود که تصمیم گرفتم وارد سیاست شوم و دلیل اینکه حزب لیبرال را انتخاب کردم، این بود که اول از همه من فکر میکنم حزب لیبرال احتمالاً تنها حزبی در کاناداست که نیاز به ایجاد جامعهای سالم را، به این معنا که شما نیاز دارید درآمدها و ثروت را در جامعه دوباره توزیع کنید، درک میکند. اینکه باید اطمینان حاصل کنید موانع کمی بر سر راه مردم کمبضاعت باشد و موانع سر راه توزیع منابع را از سر راه برداشت. اینکه باید مراقب آسیبپذیرترین افراد جامعهمان باشیم و باید شرایطی فراهم کنیم که کودکانی که در فقر به دنیا میآیند و با فقر بزرگ میشوند، فرصت پیشرفت در زندگیشان را بیابند. من فکر میکنم ما نباید هیچوقت این موضع را بگیریم که اگر شما فقیر به دنیا آمدهاید، باید همیشه فقیر بمانید. ما در کانادا نظام درمان همگانی داریم، آموزش همگانی داریم، اینها برای بچهها بسیار مهماند، ولی فکر میکنم حزب لیبرال همچنین میداند برای توزیع دوبارهٔ ثروت، بهمنظور داشتن جامعهای سالم، باید بتوانید اقتصاد سالمی داشته باشید. باید بدانید چطور ثروت بسازید. من اساساً فکر میکنم در حزب دموکرات نوین افراد بسیاری هستند که به مشکلات اجتماعی فکر میکنند، ولی آنها اقتصاد را درک نمیکنند. و فکر میکنم در حزب محافظهکار افرادی هستند که اقتصاد را میفهمند، ولی چندان به مشکلات اجتماعی یا زیستمحیطی اهمیتی نمیدهند و بنابراین، فکر میکنم حزب لیبرال تنها حزب در کاناداست که ترکیب همهٔ اینها را در خود دارد.
موعد انتخابات به سرعت نزدیک میشود و حزب لیبرال هنوز پلتفرم خودش را منتشر نکرده است. فکر نمیکنید این موضوع میتواند کار را برای مردم مشکل کند و آنها فرصت کافی برای دانستن آن و انتخاب درست، نداشته باشند؟
سؤال خوبی است و فکر کنم میشود به چند شیوه به آن پاسخ گفت. اول اینکه، یکی از نکات کلیدیای که فکر میکنم همانطور که به انتخابات نزدیک میشویم، مردم ما را با آن ارزیابی میکنند، عملکرد دولت است. ما چهار سال بر سر کار بودهایم و مردم به دستاوردهای ما نگاه میکنند و ما بر این باوریم که دستاوردهای زیادی داشتهایم. این دستاوردها در طیفی از مسائل مختلف بودهاند و ما بهدنبال ادامهٔ چیزی هستیم که ساختهایم. بنابراین حجم بزرگی از کارهای انجامشده توسط حزب لیبرال [برای ارزیابی] وجود دارد. ما قرار نیست در چهار سال آینده تغییری اساسی به نسبت کارهایی که در چهار سال گذشته کردهایم، داشته باشیم، ولی در عین حال داریم بهتدریج و روزبهروز پلتفرم خودمان را منتشر میکنیم. این همان کاری است که در سال ۲۰۱۵ کردیم. همان کاری که اکنون حزب محافظهکار میکند. ما در واقع برای تلاش بهمنظور حصول اطمینان از اینکه کاناداییها فرصت کافی برای هضم هر یک از حوزههای متفاوت سیاستهایی را که پیشنهاد دادهایم دارند، دربارهٔ مشکلات خاصی در روزهای خاصی صحبت میکنیم و بهزودی همهٔ این بخشها را منتشر خواهیم کرد و پلتفرم ما کامل خواهد شد. فکر میکنم برخی اوقات انتشار کل پلتفرم در یک روز برای مردم کمی سنگین است. چون این پلتفرم حیطهای وسیع از مسائل مختلف را در بر میگیرد. بههمین دلیل ما امروز دربارهٔ خدمات درمانی صحبت کردیم و چند روز پیش دربارهٔ مسائل مربوط به سالمندان. فکر میکنم این ممکن است در عمل شیوهٔ بهتری برای ارتباط با مردم باشد تا بتوان مطمئن شد که شما فرصت کافی برای فکر کردن به هر کدام از بخشهای متفاوت سیاستهای پیشنهادشده را بهمجردِ انتشار دارید و سپس خلاصهٔ همهٔ آنها را در پایان، که چندان هم دور نخواهد بود، خواهید دید.
جمعیت ایرانی زیادی در حوزهٔ انتخاباتی شما زندگی میکنند. ما در جریانایم که شما در گذشته جلساتی را با اعضای جامعهٔ ایرانی برگزار کردهاید و گزارشی از این جلسات را پیش از این در نشریه پوشش دادهایم، ولی ممنون میشویم به خوانندگانمان بگویید چقدر آنها را میشناسید؟ و چقدر از مشکلات و دغدغههایشان آگاهاید؟
حتماً. من پیش از برگزاری انتخابات قبلی مدت زمان زیادی را با گروههای مختلفی در جامعهٔ ایرانی-کانادایی صرف کردم و صحبتهای زیادی با گروههای مختلف آنها داشتم. در پایین و بالای خیابان لانزدیل با صاحبان کسبوکار زیادی صحبت کردم تا اطمینان یابم بخشی از مشکلات آنها را شنیدهام. پس از اینکه انتخاب شدم، به چنین جلساتی ادامه دادم. من بهطور مرتب با تعدادی از ایرانیان در کتابخانه دور هم جمع میشویم و دربارهٔ مشکلات مهم با هم صحبت میکنیم. بهتازگی در مجتمع ساختمانی وودکرافت بودم و چند بار دیگر هم برای جلساتی با ایرانی-کاناداییهایی که در جلسات شعرخوانی دور هم جمع میشوند، به آنجا رفتهام و دربارهٔ مشکلات و نگرانیهایشان صحبت کردهایم. تعدادی از ایرانی-کاناداییها بهطور فعال در هر دو کمپین من حضور داشتهاند و برخی از آنها طی این کمپینها و در فاصلهٔ بین برگزاری دو انتخابات، در حوزهٔ انتخاباتی من نقش اجرایی ارشد داشتهاند. من کوشیدهام که برای برقراری ارتباط با جامعهٔ ایرانی-کانادایی بسیار فعال باشم چون این جامعه بهعنوان جامعهای فرهنگی، مهمترین جامعه در نورث ونکوور است. بسیار جالب است که این جامعه از نظر نسبت تعداد افرادی که در یک حوزهٔ انتخاباتی زندگی میکنند، یا در ردهٔ اول است یا دوم. در تورنتو هم حوزهای هست که تعداد ایرانی-کاناداییهای زیادی در آن زندگی میکنند. بههمین دلیل من میکوشم اطمینان یابم که مشکلات و نگرانیهایشان را از نزدیک دنبال میکنم و مطمئناً بسیاری از افرادی که به دفتر نمایندگیام در نورث ونکوور، مراجعه میکنند، ایرانی-کاناداییهاییاند که مشکلاتی در زمینهٔ ویزا، اقامت دائم یا دریافت حق شهروندی دارند و کاری که دفتر من بهعنوان نمیاندهٔ پارلمان انجام میدهد، خدمت به آنها و رفع مشکلات آنان است.
حزب لیبرال در انتخابات گذشته قول داده بود برای تجدید روابط دیپلماتیک با ایران اقدام کند، و پس از بهقدرت رسیدن لیبرالها، گامهایی هم در این زمینه برداشته شد، ولی ژوئن سال گذشته، گارنت جَنیوئِس (Garnett Genuis)، نمایندهٔ محافظهکار فدرال، طرحی را علیه روابط با ایران به مجلس عوام پیشنهاد داد که با حمایت حزب حاکم لیبرال با اکثریت آرا تصویب شد، در این طرح از دولت خواسته شده بود همهٔ مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را بهمنظور تجدید روابط دیپلماتیک، متوقف کند و در کنار مردم ایران بایستد و این را به رسمیت بشناسد که آنها، مانند همهٔ مردم، باید از حقوق بنیادین آزادی عقیده و مذهب، آزادی اندیشه، باور، نظر و بیان شامل آزادی مطبوعات و دیگر شیوههای ارتباطی، آزادی شرکت در تجمعات مسالمتآمیز و آزادی تشکیل انجمن، بهرهمند شوند. همچنین از دولت ایران بخواهد همهٔ ایرانی-کاناداییها یا مقیمان دائم کانادا را که در ایران زندانیاند یا اجازهٔ خروج از ایران را ندارند، از جمله مریم ممبینی، بیوهٔ پروفسور کاووس سیدامامی که در زندان اوین تهران درگذشت، را آزاد کند.
چرا در حالی که آقای ترودو قول بازگشایی سفارتها و تجدید روابط را داده بود، حزب شما به این طرح رأی مثبت داد؟
در اینجا باید به چند چیز اشاره کنم؛ ما گفته بودیم برای تجدید روابط دیپلماتیک تلاش خواهیم کرد و در عمل هم در این زمینه کارهای زیادی کردیم. دستِکم چند دیدار دیپلماتیک بین مقامات رسمی کانادا و ایران برای شروع برخی از آن گفتوگوها و یافتن مسیری برای تجدید روابط دیپلماتیک انجام شد. ولی در این میان مسائلی پیش آمد، [موضوع] خانم ممبینی یکی از این موارد بود. وقتی دولت ایران یکی از شهروندان کانادایی را زندانی میکند، این کار پیچیدگیهای زیادی ایجاد میکند و هر پیشرفتی برای بازگشایی سفارتخانهها را کُند میکند. من فکر میکنم مهم است مردم درک کنند که داشتن روابط دیپلماتیک بهمعنای پذیرش آن دولت نیست. در طول دوران جنگ سرد، آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی روابط دیپلماتیک داشت، در حالیکه آنها را قبول نداشت. در بسیاری از مواقع اختلافاتی در نقاط مختلف جهان روی داده است، ولی دو طرفِ درگیر به روابط دیپلماتیک خودشان ادامه دادهاند، چون داشتن روابط دیپلماتیک برای داشتن امکان صحبت کردن با مردم مهم است، مخصوصاً وقتی با آنها توافق ندارید. پیشینهٔ دانشگاهی من روابط بینالملل است و من از دیدگاه خودم فکر میکنم که تصمیم دولت محافظهکار برای بستن سفارتخانهها اشتباه بود. مطمئناً باور ندارم با قطع مذاکرات، میتوانید مشکلی را حل کنید، ولی وقتی سفارتخانه بسته شد، باید برای بازگشایی آن مسیری طی شود. ما آن مسیر را آغاز کردیم. دولت ایران گامهایی برداشت که این مذاکرات را دشوارتر کرد. ما به داشتن این دیدگاه ادامه میدهیم که در نهایت باید راههایی برای تجدید روابط دیپلماتیک پیدا کنیم، ولی این نیازمند تعهد فکورانه از طرف دولت ایران است و من هنوز امید دارم که ما بتوانیم راهمان را بهسوی پایان آن مسیر ادامه بدهیم. و در حالیکه این کار را میکنیم، به یافتن شیوههایی برای رسیدگی به برخی از نگرانیهای روزمرهٔ ایرانی-کاناداییها ادامه میدهیم؛ مانند مشکلات ویزا که بخشی از آن مربوط به نداشتن سفارتی است که مردم بتوانند برای دیدار از کانادا یا بالعکس به آنجا بروند و ویزا بگیرند. ما دربارهٔ اینکه چطور میتوانیم به دسترسی آسانتر ایرانی-کاناداییها به خدمات ویزا و خدمات کنسولی کمک کنیم، صحبتهای زیادی کردهایم. برای یافتن شیوههایی که میتوانیم کمکی بکنیم، با همکاری روابط بینالملل کانادا بررسیهای طولانیای انجام دادهایم. نهایتاً گامی برداشتهایم که برای جلو رفتن کافی نیست، ولی در این زمینه نخستین کاری بود که انجام دادیم؛ برای ایرانی-کاناداییهایی که باید به آنکارا میرفتند و برای کارهای مربوط به بررسی درخواست و دریافت ویزایشان پشتِ سر اتباع ترکیه صف میایستادند، یکی از کارهایی که دولت پارسال انجام داد، ایجاد واحد اختصاصی بررسی درخواستهای ایرانی-کاناداییها در آنکارا بود تا وقتی آنها به آنجا میرسند، دستِکم خدماتی را دریافت کنند که مستقیماً به آنها ارائه میشود و این، کار را سریعتر، کاراتر و متناسبتر با مسائل ایرانی-کاناداییها به سرانجام میرساند. من در درازمدت به این باور دارم که ما باید راههایی بیابیم تا به داشتن روابط دیپلماتیک برسیم، ولی این مستلزم آن است دولت ایران در قبال شهروندان کانادایی مطابق با عرف بینالمللی رفتار کند. در واقع دولت ایران باید با شهروندان کانادایی مانند شهروندان کانادایی رفتار کند. آنها باید بتوانند مطابق قوانین بینالمللی عمل کنند. ما مسلماً با آن بخش از طرح اپوزیسیون موافقایم که در آن گفته شده بود که ما در کنار مردم ایران برای حقوق بشر ایستادهایم.
بهتازگی کریستا فریلند، وزیر امور خارجهٔ کانادا، در پاسخ به پتیشنی که حدود ۱۶٬۰۰۰ نفر آن را امضا کرده بودند و خواهان بازگشایی سفارت ایران در کانادا و تجدید روابط با ایران شده بودند، در مجلس عوام گفت تا زمانی که مریم ممبینی نتواند از ایران خارج شده و به خانهاش در کانادا بازگردد، هر گونه مذاکره با ایران صرفاً بر صدور مجوز خروج ایشان معطوف خواهد شد. آیا فکر میکنید موضع کنونی دولت کانادا در قبال ایران:
۱- به آزادی خانم مریم ممبینی و بازگشت ایشان به کانادا
۲- بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران
۳- به حل معضل روابط کانادا با ایران و آنچه که ایرانیان مقیم اینجا میخواهند
کمکی خواهد کرد؟
خُب، من فکر میکنم که کانادا، تحت حاکمیت دولت فعلی، کشوری است که قطعاً به اهمیت روابط دیپلماتیک اعتقاد دارد و بههمین دلیل است که ما در سازمان ملل دوباره فعال شدهایم و بر مبنایی چندجانبه بسیار تلاش میکنیم. ما به قدرت دیپلماسی ایمان داریم، اما در جامعهٔ بینالمللی، دیپلماسی تنها در صورتی مؤثر است که کشورها از هنجارها و قوانین معینی تبعیت کنند و اینکه آیا شما با آن دولت از این نظر که از قوانین معینی تبعیت میکند، موافقاید یا مخالف. در رابطه با زندانی کردن شهروندان کانادایی، دولت ایران از قوانین بینالمللی تبعیت نکرده است. ما در تلاشایم تا برای حصول اطمینان از اینکه با شهروندان کانادایی بهصورتی که باید برخورد میشود، دولت ایران را به مشارکت واداریم و همانطور که مذاکرات را پیش میبریم، امیدوارم که بتوانیم در بحثهای گستردهتری پیرامون نمایندگی دیپلماتیک پیشرفت کنیم، اما شما نمیتوانید به سادگی اجازه دهید که دولتی به ضرر شهروندان کانادایی عمل کند، و شما هم در این خصوص موضعی نداشته باشید که نشان دهد باید به حقوق شهروندان کانادایی احترام گذاشته شود. هر شهروندی در کانادا این انتظار را دارد که دولت کانادا حقوق شهروندان را اجرا و در جهت حصول اطمینان از رعایت حقوق شهروندان تلاش کند. برای اینکه بتوانیم در جهت پیشبرد روابط دیپلماتیک و حفظ روابط دیپلماتیک پیشرفت کنیم، دولت ایران نیز باید با حسن نیت با ما برخورد کند.
بسیاری از دولتهای خاورمیانه از جمله عربستان سعودی از دید جامعهٔ جهانی کارنامهٔ قابل قبولی در رعایت موازین بنیادین حقوق بشر ندارند و بسیاری از مواردی که در طرح تصویبشدهٔ فوقالذکر برای توقف مذاکرات با ایران آمده، برای کشوری چون عربستان هم صادق است. بهعنوان مثال در گزارش سال ۲۰۱۸ سازمان عفو بینالملل دربارهٔ عربستان سعودی، مواردی چون نبودِ حق آزادی بیان، حق برگزاری تجمعات مسالمتآمیز، حق تشکیل انجمن، قتل مخالفان در خارج از این کشور (پروندهٔ قتل جمال خاشقچی)، شکنجه، تبعیض دینی و موارد دیگری که اغلبشان مشابه بندهای طرح گارنت جنیوئس دربارهٔ ایران بوده، محکوم شده است. همچنین شهروندان کانادایی در کشورهای دیگر به دلایلی که از دید کانادا پذیرفتهشده نیست زندانی شدهاند، تازهترین موارد آن زندانیشدن اتباع کانادا در چین پس از دستگیری مدیر ارشد شرکت هواوی در ونکوور بود، ولی کانادا روابط خودش را با این کشورها قطع نکرده و به مذاکره در همهٔ زمینهها با آنها و حتی حفظ و گسترش قراردادهای تجاری و حتی تسلیحاتی (مانند مورد عربستان) با آنها ادامه میدهد. بهنظر شما دلیل این امر و رویکرد متفاوت دولت کانادا با این کشورها در مقایسه با رویکردش در مقابل ایران چیست؟
خب، اینطور نیست. بخش عمدهٔ آنچه که گفتید صحیح است، غیر از نتیجهگیری آن. دولت کانادا در رابطه با محکوم کردن نقض حقوق بشر در عربستان سعودی بسیار صریح بوده است. ما یکی از رهبران جنبشی بودیم که آنچه را برای آقای خاشقچی رخ داد محکوم کردیم، ما قطعاً شنیدهایم که دولت عربستان سعودی بسیار از دولت کانادا ناخرسند است، بهدلیل این واقعیت که ما در نقد آنچه که در آنجا رخ داد، بسیار خوب عمل کردیم و همچنان که در سرتاسر جهان حضور داریم، به این دیدگاه خود، یعنی اهمیت بسیار به حقوق بشر، ادامه میدهیم. همین مسئله در رابطه با چین صدق میکند، اینکه از نظر ما چین در رابطه با دو شهروند کانادایی رفتار کاملاً نامناسبی داشته است، شهروندانی که به اتهامی که بهعقیدهٔ ما ثابت نشده، دستگیر شدهاند، و ما در بیان انتقاد خود از چین نسبت به این مسئله بسیار صریح بودهایم. ما با دولتهای سرتاسر جهان همکاری و آنها را ترغیب کردهایم بههمین صورت ایستادگی کنند، زیرا رفتار دولت چین نسبت به این دو شهروند چیزی است که بهنظرم اغلب مردم در جامعهٔ بینالمللی بسیار نگران آناند. تفاوت در اینجاست که روابط دیپلماتیک با ایران بهواسطهٔ دولت محافظهکار پیشین در سال ۲۰۱۴ قطع شد و روابط دیپلماتیک با عربستان سعودی همچنان پابرجا است و نیز با چین. همانطور که پیشتر گفتم، دیدگاه ما این است که ما نباید از روابط دیپلماتیک بهعنوان ابزاری در زمینهٔ قطع روابط فقط بهدلیل مخالفت با یک دولت خاص استفاده کنیم. دیدگاه ما این است که باید در جهت یافتن زمینههای مشترک تلاش کرد و باید روابط دیپلماتیک داشت، حتی زمانی که با دولت خاصی مخالفایم. در رابطه با ایران، دولت پیشین روابط دیپلماتیک را قطع کرد، مانند هر کشور دیگری که بههمین صورت با آنها روابط دیپلماتیک نداریم، باید برای برقراری مجدد این رابطه فرآیندی را طی کرد، یکی از مواردی که ما به دولت ایران گفتیم این است که برای اینکه ما بتوانیم در مسیر برقراری مجدد رابطه قرار بگیریم، باید از رعایت حقوق شهروندان کانادایی اطمینان حاصل کنیم. دولت ایران هنوز قادر به انجام این کار نبوده است. اما امیدواریم که این کار را به انجام برسد.
این قابل درک است، ولی بهنظر میرسد در چرخهای افتادهایم که خروج از آن ممکن نیست. دولت کانادا میگوید دولت ایران همکاری نمیکند و این درست که دولت محافظهکار قبلی روابط را قطع کرده است، اما حتی پس از گذشت چهار سال از به قدرت رسیدنِ دولت لیبرال، ما پیشرفت چندانی در این زمینه ندیدهایم. آنطور که شما میگوید همهچیز بستگی به دولت ایران و رفتارش دارد. بهنظر میرسد این راه به جایی نمیبرد و گویی چیزی جز بنبست در مقابلمان نیست.
همانطور که پیشتر به شما گفتم، در آغازِ این دولت، بهمنظور تلاش برای برقراری مجددِ روابط چند مورد مأموریت دیپلماتیک بین دولت ایران و دولت کانادا انجام شد. در نیمهٔ راه، دولت ایران خانم ممبینی را زندانی کرد. این سوءنیتی صریح از سوی دولت ایران بود. ما باید مطمئن شویم دولت ایران در رابطه با پیشرفت در این مسئله جدی است و نمیتوانیم دربارهٔ اینکه شهروندان کاناداییمان کجا در معرض خطرند، دغدغهای نداشته باشیم. فکر نمیکنم هیچکس در کانادا پس از زندانی شدن خانم ممبینی بگوید که دولت کانادا باید با بازگشایی سفارت خود، به دولت ایران پاداش هم بدهد. باید فرآیندی در کار باشد، باید تعهدات جدی باشد و این کار مستلزم این است که دولت ایران با حسننیت وارد این مذاکرات شود.
در جامعهٔ ایرانی بسیاری بر این باورند که افرادی با سابقهٔ نقض حقوق بشر پولهای آلوده را از ایران به کانادا میآورند و عدهای از آنها حتی با دور زدن قوانین مهاجرتی کانادا به این کشور مهاجرت کردهاند و در اینجا اقامت دارند، ولی نهتنها هیچ برخوردی برای دور زدن و نقض قوانین مهاجرتی با آنها نشده، بلکه آنها در امنیت و آسایش در کانادا زندگی میکنند و دولت کانادا هم هیچ پاسخی در این زمینه به افکار عمومی نداده است. در آوریل گذشته شما در جلسهای که با تعدادی از اعضای جامعهٔ ایرانی نورث ونکوور داشتید، اشاره کردید که دربارهٔ این موضوع با مقامات رسمی مربوطه صحبت خواهید و این موضوع را پیگیری خواهید کرد. از آن زمان تاکنون چه پیشرفتی در این زمینه حاصل شده است؟
هنگامیکه افراد پروندههای خاصی را نزد من میآورند، من حتماً آنها را پیگیری میکنم و بهصورت داخلی مطرح میکنم. البته، هنگامیکه شما پروندهها را بهصورت داخلی مطرح میکنید، این به نهاد مربوطه بستگی دارد که با توجه به دغدغههای حریم خصوصیِ خود، به آن بپردازد. آنها به من نخواهند گفت که دقیقاً در حال انجام چه کاریاند، چرا که بدیهی است این مسائل با حریم خصوصی افراد در ارتباط است، اما من به شما خواهم گفت که همیشه این مسائل را در اتاوا پیگیری و مطرح کردهام تا بررسی شوند و مورد بازرسی قرار گیرند و در آن مرحله که نهاد مربوطه تصمیم میگیرد که آیا این پروندهای وارد است یا نه، بهنظرم آن موقع مردم از آن باخبر میشوند. البته تا آن زمان، مسائلی پیرامون حریم خصوصی مطرح است. پس اینطور نخواهید شنید که دفتر خدمات مهاجرت دربارهٔ شرایط فردیِ شخصی صحبت کند. اصلاً از حیث قانونی نمیتوان این کار را انجام داد.
من فکر میکنم برای جامعهٔ ایرانی بیشتر جنبهٔ عمومی این موضوع مهم است. آنها بر این باورند که کانادا پناهگاهی برای چنین افرادی شده است و میخواهند بدانند چرا دولت کانادا هیچ اقدامی برای جلوگیری از ورود آنها به کانادا نمیکند؟
مهاجرت به کانادا، به این صورت است که زمانی که فردی برای آمدن درخواست میدهد، باید فرآیندی را طی کند و بهعبارتی به سؤالات مختلفی پاسخ دهد، اگر افراد زمانی که این فرآیند را طی میکنند چیزهایی بگویند که واقعیت نداشته باشد، یعنی اگر دروغ بگویند، قطعاً با آنها برخورد خواهد شد، ولی برای مهاجرت به کانادا فرآیندی وجود دارد که باید انجام شود. هر کسی که به این کشور میآید برای اینکه شهروند یا ساکن دائمی شود، باید همان فرآیند را طی کند.
اگر پیشینهٔ بینالمللی شناختهشدهای داشته باشند، چه؟ مثلاً در مدتی که باید مطابق قوانین کانادا در این کشور حضور داشته باشند، در سِمتی دولتی در کشوری دیگر مشغول به کار بوده باشند. آیا چنین سوابقی در نظر گرفته میشود؟
اگر جرمی مرتکب شده باشند، مطمئناً و این بررسیها توسط آژانسهای مربوطه و ادارهٔ مهاجرت انجام خواهد شد. یا اگر مدت زمان لازم برای حفظ اقامت دائم را رعایت نکرده باشند، ادارهٔ مهاجرت به شرط داشتن شواهد، حتماً اقدام خواهد کرد. بنابراین اگر افرادی هستند که شواهدی در این زمینه دارند، میتوانند آن را به ادارهٔ مهاجرت بدهند و آنها رسیدگی خواهند کرد. من از افرادی که به من مراجعه کردهاند، خواستهام اگر اطلاعات یا شواهدی دارند برای من بیاورند و من خوشحال میشوم این مدارک را به نهادهای ذیصلاح بدهم ولی تاکنون هیچ مدرکی ندیدهام.
ممنونام. بر اساس نظرسنجیهای کنونی احتمال تشکیل دولت، به احتمال زیاد دولت اقلیت، توسط حزب شما زیاد است. در چنین شرایطی اگر شما بهعنوان نماینده از منطقهٔ نورث ونکوور دوباره به پارلمان راه پیدا کنید، چطور خواستههای موکلانتان را، بهويژه مواردی که مربوط به مشکلات جامعهٔ ایرانی در کاناداست، پیگیری خواهید کرد؟
همانطور که پیشتر به شما گفتم، سعی دارم که از دیدار با گروههای متفاوت در جامعهٔ ایرانی کانادایی بهطور منظم اطمینان حاصل کنم، تا از مسائل و دغدغههای آنها باخبر شوم. فکر کنم پیشنویسهای برخی از این مسائل در سال ۲۰۱۵ را داریم. یکی از مسائل عمده، قانونی بود که دو نوع تعریف از «شهروند» ارائه میکرد؛ افرادی که اینجا به دنیا آمدهاند و افرادی که اینجا به دنیا نیامدهاند، و یکی از چیزهایی که در آن زمان به جامعهٔ ایرانی-کانادایی گفتم، دیدگاه ما بهعنوان حزب لیبرال بود، که یک کانادایی در هر صورت یک کانادایی است. اگر شما شهروندی کانادایی هستید، باید از همان حقوقی برخوردار باشید که هر شهروند کانادایی دیگری برخوردار است، و بنابراین یکی از اولین کارهایی که ما زمان به قدرت رسیدن انجام دادیم، این بود که این قانون محافظهکاران را که دو دسته از شهروندان را بهوجود آورده بود، تغییر دادیم تا مردم کانادا فقط کانادایی بمانند. ما همچنین در فضای بینالملل نیز برای اطمینان از اینکه در رابطه با مسائلی مانند مناسبات هستهای با ایران، کشور کمککنندهای بودهایم، تلاش کردهایم. هنگامیکه رئیسجمهور ترامپ از مناسبات هستهای با ایران کنارهگیری کرد، ما از حامیان بزرگ این مناسبات بودیم، چرا که موضوعی بود که بهنظر ما، هم برای ثبات سودمند بود، هم احتمالاً از حیث اقتصادی برای مردمی که در ایران زندگی میکردند. ما به حمایت از آن توافقات ادامه دادیم، و به همکاری با اروپا برای یافتن راهی که بتوانیم از ادامهٔ پیشرفت این توافق اطمینان حاصل کنیم، ادامه دادیم. مسائل دیگری که از جامعهٔ ایرانی-کانادایی میشنوم، با دیگر کاناداییها فرقی ندارد؛ مسائلی مانند شغل، بودجه برای سالمندان، مسکن و مسائلی از این قبیل. اما قطعاً در رابطه با مسئلهٔ دیپلماتیک که به تفصیل دربارهٔ آن صحبت کردیم، من به حمایت از مسیری برای رسیدن به نمایندگی دیپلماتیک ادامه خواهم داد. و در کوتاهمدت، به یافتن راههایی برای پیشبرد برخی از مسائل کنسولی ادامه خواهم داد. بنابراین، اولین گام، بخش اختصاصیافته در آنکارا بود که بدون حضور من اتفاق نمیافتاد. من در روابط بینالملل کانادا قویاً منتظر آن ماندهام و بهدنبال اقدامات دیگری خواهم بود تا شاید بتوانیم مسائلی از قبیل ویزا را برای مردم آسانتر کنیم. من به حمایت از این کارها ادامه خواهم داد، اما در رابطه با بخش مسائل مربوط به نمایندگی دیپلماتیک، حامی رویکردی متفکرانهتر خواهم بود که سعی در یافتن مسیری دارد؛ مسیری که قرار است مؤثر واقع شود و سقوط نکند.
اگر کار به تشکیل دولت اقلیت برسد و حزب لیبرال ناچار به تشکیل ائتلاف با احزاب دیگر بشود، کدام حزب شانس بیشتری برای تشکیل ائتلاف با شما را دارد؟
پاسخ به این سؤال سخت است، به این بستگی دارد که چه کسی چه تعداد کرسی را برنده شود. اگر آرای این روزها را نگاهی بیاندازید، رقابت بسیار تنگاتنگی بین حزب محافظهکار و ما وجود دارد، اما رقابت نسبتاً تنگاتنگی نیز بین حزب سبز و حزب دموکرات نوین برای جایگاه سوم وجود دارد. بنابراین، فکر میکنم که کمی به ساختاربندی پارلمان بستگی داشته باشد، و راههای متفاوتی برای بقای دولت اقلیت وجود دارد، یکی از این راهها مناسبات رسمی با حزب دیگر است، اما راه دیگر بهسادگی اقدام روزانه و تلاش برای اطمینان از این است که برخی از دغدغههای احزاب مختلف را میشنوید، و ممکن است که در مسئلهای، از سوی یک حزب حمایت شوید و در مسئلهٔ دیگری، از سوی حزبی دیگر حمایت شوید. صادقانه بگویم، دقیقاً نمیدانم چه نتیجهای حاصل خواهد شد. هدف ما حفظ و برقراری دولت اکثریت است، و امیدوارم که نتیجه همین باشد.
یکی از بزرگترین مشکلات مهاجران به کانادا و از جمله مهاجران متخصصی که از ایران آمدهاند، تأیید نشدن مدارک تحصیلی و حرفهای آنان یا شرایط بسیار سخت و دشوار برای این کار است که موجب میشود از سالها تجربه و دانش تخصص آنها برای بهبود وضعیت کانادا استفاده نشود و خود این مهاجران هم ناچار به فعالیت در مشاغل غیرتخصصی بشوند. نمونهٔ بارز آنها مشکلات بزرگی است که در تأیید صلاحیت مدارک پزشکان وجود دارد. این در حالی است که کمبود پزشکان متخصص در نظام درمانی کانادا بهوضوح مشاهده میشود و بنابر گزارش جدیدی از طرف سیبیسی، بیش از ۷۰۰٬۰۰۰ بریتیش کلمبیایی یا حدود ۱۵ درصد جمعیت این استان پزشک خانواده ندارند. فکر میکنید اشکال کار کجاست و شما چه برنامهای برای رفع این مشکل دارید؟
این سؤال واقعاً خوبی است. بخشی از مشکل اعتبارسنجی این است که این موضوع تا حدی استانی است، بنابراین، شرایط از استانی به استان دیگر متفاوت است و اینکه فقط برای پزشکان مسئلهساز نیست، برای معلمان و برای وکلا نیز همین مسئله صادق است، … اما در رابطه با بخش مراقبت از سلامت، فکر میکنم دقیقاً برای همان چیزی که شما گفتید بهطور خاص مشکلساز باشد، که ما بهاندازهٔ کافی پزشک نداریم. پزشک کافی وجود ندارد و بنابراین بسیاری از مردم نمیتوانند به پزشکان برای مراقبتهای اولیه دسترسی داشته باشند. نمیدانم آیا اعلامیهٔ امروز صبح نخستوزیر را شنیدهاید یا نه، اعلامیهٔ نخستوزیر این بود که ما متعهد میشویم برای اطمینان از اینکه همه برای مراقبتهای اولیه به پزشک دسترسی دارند تلاش کنیم، و این بهمعنای جلسه با استانها و صرف پول بیشتری برای این منظور است. اما همچنین بهمعنای بررسی راههای متفاوت انجام این کار بوده و قطعاً یکی از این فرصتهای عمده حوزهٔ اعتبارسنجی است، که در این شرایط افرادی که دارای صلاحیتاند، احتمالاً میتوانند بخشی از این راهحل باشند. و فکر میکنم که این بخشی از مذاکره باشد که ما سعی داریم با استانها داشته باشیم؛ اینکه اگر قصد ما پیشبرد اطمینان از این است که همه برای مراقبتهای اولیه به پزشک دسترسی دارند، دیگر نمیتوانیم فقط به فارغالتحصیلان دانشکدههای پزشکی بسنده کنیم، چرا که این فرآیند زمانبر است. این موضوع باید دربرگیرندهٔ مسائلی از قبیل آن چیزهایی باشد که شما دربارهاش صحبت میکنید، و ما به همکاری استانها برای رسیدن به این هدف نیاز داریم. قطعاً این مسئله بهنوعی به رهبری از سوی دولت فدرال نیاز دارد، زیرا تکتک استانها متفاوتاند، اما باید بگویم که بهنظر من این موضوع ضرر هنگفتی برای کاناداست و البته تنها در حوزهٔ پزشکی نیست، چرا که بهطور مثال مهندسانی را دارید که به اینجا میآیند و در برگر کینگ مشغول به کار میشوند. در نهایت، برای این افراد ضرر است، اما برای کشور نیز ضرر است و بهنظرم این حوزه بخشی است که باید راههایی برای عملکرد بهتر در آن پیدا کنیم.
یکی از وعدههای عملنشدهٔ حزب لیبرال بررسی تغییر نظام انتخاباتی کنونیِ نخستنفری به نظام انتخاباتی تناسبی بود. چرا به این وعده عمل نشد؟ آیا در پلتفرم جدید شما به این موضوع پرداخته خواهد شد؟
اینحا باید به چند چیز اشاره کنم. اول اینکه اگر به پلتفرم قبلی ما نگاه کنید، میبینید که ما یا به وعدههایمان عمل کردهایم یا فاصلهٔ کمی تا تکمیل ۹۰ درصد چیزهایی که گفته بودیم، داریم. چند حوزه است که در آنها پیشرفت نداشتهایم، یکی از آنها تغییر نظام انتخاباتی است و به نظر من، تقصیر این موضوع بر گردن همهٔ طرفهای مشارکتکننده در این حوزه است. ما به تغییر نظام انتخاباتی تعهد داده بودیم، ولی بهنوع تغییر نه. صدها نوع از نظام انتخاباتی مختلف در سراسر جهان وجود دارد، و وقتی که ما در اتاوا به قدرت رسیدیم، در این زمینه با احزاب دیگر شروع به مذاکره کردیم. حزب محافظهکار خواهان هیچ تغییری نیستند. آنها نظام نخستنفری را میخواهند. از دید من وقتی شما میخواهید چیزی بنیادین مانند نظام انتخاباتی را تغییر بدهید، نمیتوانید تنها بهعنوان یک حزب این کار را بکنید. باید با احزاب دیگر در این زمینه توافق کنید. چون اگر بهتنهایی این کار را بکنید، همه فکر میکنند این کار را صرفاً برای منافع حزب خودتان کردهاید. بههمین دلیل ما تلاش کردیم با اندیپی راهی برای تغییر این سیستم پیدا کنیم. دیدگاه اندیپی این بود که آنها نظام انتخاباتی مشخصی را که نظام انتخاباتی تناسبی ترکیبی (MMP) نام دارد، میخواستند و با هیچ نظام انتخاباتی دیگری موافق نبودند. ما و در واقع اکثریت نمایندگان پارلمان که عضو حزب لیبرال بودند، نظام انتخاباتی دیگری میخواستیم و نهایتاً برای تغییر نظام انتخاباتی باید به توافقی دربارهٔ استفاده از سیستم ترکیبی یا سیستمی کاملاً متفاوت میرسیدیم. اندیپی حاضر به هیچ مصالحهای نبود و ما هم نتوانستیم به چیزی برسیم که از حمایت کافی برخوردار شود. در میانهٔ این مذاکرات بودیم که رئیسجمهور ترامپ با پلتفرمی شامل تغییرات کلی، یا خروج از پیمان NAFTA در ایالات متحده به قدرت رسید و دولت در آن زمان تصمیم گرفت نیاز دارد بیشتر روی روابط آمریکا و کانادا متمرکز شود و تغییر نظام انتخاباتی دیگر چندان در اولویت نبود.
دربارهٔ بخش دوم سؤالتان در این خصوص که آیا این موضوع در دستور کار آتیمان است یا نه، گمان میکنم پاسخ منفی باشد. من شخصاً از تغییر نظام انتخاباتی پشتیبانی میکنم و گمان میکنم ما در مقطعی دوباره به بحث تغییر نظام انتخاباتی باز خواهیم گشت، ولی در بریتیش کلمبیا، ما بهتازگی و برای سومین بار پیاپی در ۱۰ سال گذشته در سطح استانی همهپرسی داشتیم، که موفقیتآمیز نبود و سال گذشته هم رفراندومی در جزیرهٔ پرنس ادوارد برگزار شد که آن هم شکست خورد و دستِکم بهعنوان یک بریتیش کلمبیایی چیزی که این شکستها به من میگوید این است که مردم چندان مشتاق تغییر نظام انتخاباتی نیستند، و فکر نمیکنم آنها علاقهای به شرکت در همهپرسی دیگری دربارهٔ همان موضوع داشته باشند. بنابراین، فکر میکنم این چیزی است که در مقطعی به آن باز خواهیم گشت، ولی گمان نمیکنم اغلب احزاب و ناظران تصمیم به چنین کاری داشته باشند.
فکر میکنید چرا مردم باید به شما رأی بدهند و آیا چیز دیگری دربارهٔ خودتان و/یا دیدگاههای سیاسیتان هست که بخواهید با جامعهٔ ایرانی-کانادایی در میان بگذارید؟
اگر یک سیاستمدار را بخواهید در جایگاه «حزبی» در مقابل «سیاسی» قرار بدهید، من بیشتر به سمت سیاست گرایش دارم. من در پارلمان جزو نمایندگانی که اغلبشان حزبیاند، نیستم. من به سرانجام رساندن کارها علاقهمندم؛ به تصویبِ سیاستهای عمومی خوبی علاقهمندم که نفعش به کاناداییها، بریتیش کلمبیاییها و ساکنان نورث ونکوور برسد. در طول چهار سال گذشته سخت کار کردهام تا اطمینان یابم که خوب گوش فرا میدهم، تا اطمینان یابم دفتری دارم که درش باز است و به مراجعان خوشامد میگوید و به مشکلاتی که با این دفتر اعلام میکنند، رسیدگی کند. تلاش کردهام اطمینان یابم که ما تعدادی از بزرگترین مشکلات این منطقه را پیرامون حملونقل و مسکنِ ارزان پیگیری کردهایم. من برای دغدغهٔ بسیاری از مردم بریتیش کلمبیا و نورث ونکوور دربارهٔ تغییرات اقلیمی و دیگر مسائل زیستمحیطی، از نزدیک کار کردهام، و من همچنین پیشینهٔ اقتصادی دارم، بنابراین، دغدغهام اقتصاد است و اینکه ما چطور در عمل اقتصادی بسازیم که در آینده شکوفا شود. جایی که منابع اهمیت کمتری دارند، که این به رشد اقتصادی منجر میشود. من بخشی از تیم تدوین استراتژی فناوریهای سبز کانادا بودهام و بخشهای عمدهای از آن را رهبری کردهام که فکر میکنم فرصتی بزرگ برای ماست، هم از نظر کمک به ما برای مقابله با تغییرات اقلیمی و هم از نظر ایجاد رفاه برای کاناداییها. بههمین دلیل فکر میکنم من به بسیاری از کارهایی که گفته بودم برای نورث ونکوور انجام میدهم، عمل کردهام. من هر روز در اتاوا میکوشم آنچه را که در نورث ونکوور شنیدهام، به همکارانم در آنجا بازتاب بدهم و مسلماً امیدوارم که مردم درک کنند در نهایت اگر بار دیگر انتخاب بشوم، همهروزه به این کار ادامه خواهم داد تا اطمینان یابم نه تنها صدای نورث ونکووریها در اتاوا شنیده میشود، بلکه به مشکلات عمدهٔ اینجا و دیگر نقاط بریتیش کلمبیا رسیدگی میشود. اجازه بدهید حرف آخرم را بزنم و آن اینکه من ترقیخواهام. مسلماً یا احتمالاً در ترقیخواهترین بخش حزب لیبرال جای میگیرم. وقتی جوانتر بودم، برای نخستوزیر اندیپی در استان ساسکاچوان کار میکردم. وقتی دانشجو بودم، در واقع شاخهٔ جوانان حزب اندیپی را در ساسکاچوان هدایت میکردم. من احتمالاً یکی از سبزترین نامزدها در حزب لیبرال هستم. بهمدت ۲۰ سال در حوزهٔ فناوریهای سبز بودهام، دلیل اصلیام برای ورود به سیاست مقابله با تغییرات اقلیمی بود و این خوششانسی را داشتهام که در طول چند سال اخیر این کار را انجام بدهم. باورم بر این است که ما نیازمند دیدگاهی مترقی برای کانادا هستیم. دیدگاهی که اطمینان دهد میتوانیم از کسانی که کمتر در زندگیشان خوشاقبال بودهاند، مراقبت کنیم، ولی من واقعاً امروز و با این سن و سال باور دارم که ما به کسی نیاز داریم که اندیشمند باشد و به رسیدگی به مشکلات زیستمحیطی اهمیت بدهد بهشیوهای اهمیت بدهد که از نظر اقتصادی هم توجیهپذیر باشد. بههمین دلیل است که ما به تغییرات اقلیمی هم بهعنوان یک تهدید و هم یک فرصت اقتصادی فکر میکنیم. در حزب سبز آنها به تغییرات اقلیمی به چشم تهدید نگاه میکنند، ولی درک نمیکنند که چطور میتوان با بخش اقتصادی آن کنار آمد، و من فکر میکنم این چالش اصلی در حرکت رو به جلو است. و برای کسانی که دولتی مترقی در کانادا میخواهند و کسانی که نمایندهای مترقی برای نورث ونکوور میخواهند، من میتوانم خواستههایشان را برآورده کنم.
بسیار ممنون از وقتی که به ما دادید.